مادر عالم

مطالبی راکه در مورد حصزت زهرا ازجمله داستان های ایشان میخواهید راازما دریافت کنید ...یامهدی ادرکنی...

مادر عالم

مطالبی راکه در مورد حصزت زهرا ازجمله داستان های ایشان میخواهید راازما دریافت کنید ...یامهدی ادرکنی...

داستان های حضرت زهرا2

جمعه, ۲۰ تیر ۱۳۹۳، ۰۴:۵۶ ب.ظ

شادى با دیدار فاطمه علیها السلام

هنگامى که این آیه قرآن بر پیامبر اسلام صلّلى اللّه علیه و آله نازل شد:

(و إ نّ جهنّم لمَوْعِدُهُمْ اءجْمَعین ، لَها سَبْعَةُ اءبْوابٍ لِکُلِّ بابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ )( ۲۸) یعنى ؛ همانا جهنّم وعده گاه تمامى افراد مى باشد، که خداوند برایش هفت درب قرار داده و از هر درى افرادى وارد خواهند شد.

آن حضرت بسیار گریه و اصحاب آن حضرت نیز همه گریان شدند و کسى توان صحبت و سخن گفتن با حضرت را نداشت .

و چون هرگاه پیغمبر اسلام صلّلى اللّه علیه و آله دخترش حضرت فاطمه سلام اللّه علیها را مى دید، شادمان و خوشحال مى گردید، به همین علّت سلمان به سوى منزل آن مخدّره آمد تا ایشان را نزد پدر بزرگوارش آورد و موجب شادى و آرامش رسول خدا گردد.

وقتى سلمان به منزل حضرت فاطمه زهراء سلام اللّه علیها وارد شد، دید حضرت مشغول آسیاب نمودن مقدارى جو مى باشد و با خود این آیه قرآن را زمزمه مى نماید:

((وَ م ا عِنْدَاللّهِ خَیْرٌ و اءبْقى )) یعنى ؛ آنچه نزد خداى متعال و خواست او است بهتر و با دوام مى باشد.

پس سلمان فارسى بر حضرت زهراء سلام کرد و بعد از آن ، جریان ناراحتى و گریه حضرت رسول صلّلى اللّه علیه و آله را براى آن بزرگوار بیان نمود.

فاطمه زهراء سلام اللّه علیها با شنیدن این خبر از جاى خود برخاست و چادر خود را که حدود دوازده جاى آن پاره شده و درز گرفته بود بر سرافکند.

سلمان فارسى با دیدن چنین زندگى و لباسى به گریه افتاد و گفت : چقدر سخت و غیر قابل تحمّل است که دختران رؤ ساء و پادشاهان لباس هاى سُندس و ابریشم بپوشند، و در آن همه تجمّلات و آسایش باشند؛ ولى دختر محمّد، پیغمبر خدا صلّلى اللّه علیه و آله چادر پشمینِ وصله دار بپوشد و این همه سختى ها و مشقّت ها را تحمّل نماید.

هنگامى که حضرت فاطمه سلام اللّه علیها به حضور پدر خود، حضرت رسول صلّلى اللّه علیه و آله وارد شد، اظهار نمود: یا رسول اللّه ! سلمان از زندگى و لباس هاى من تعجّب کرده و در گریه و اندوه ، فرو رفته است .

حضرت رسول صلوات اللّه علیه به سلمان فرمود: دخترم ، فاطمه محبوب خدا است و از سابقین در ورود به بهشت خواهد بود.

پس از آن ، حضرت زهراء سلام اللّه علیها اظهار داشت : پدر جان ! دخترت فداى تو گردد، چرا گریان بوده اى ؟

حضرت رسول فرمود: دخترم ! جبرئیل امین دو آیه قرآن پیرامون جهنّم بر من نازل نمود، که بسیار دردآور و وحشتناک بود و سپس آن دو آیه شریفه را خواند.

حضرت زهراء سلام اللّه علیها با شنیدن آن دو آیه قرآن گریست و به صورت بر زمین افتاد و گفت : واى به حال گناه کارانى که اهل آتش ‍ جهنّم گردند.

سلمان چون این صحنه دلخراش را دید، گفت : اى کاش من گوسفندى مى بودم تا مرا مى کشتند و قطعه قطعه مى کردند و مى خوردند و نامى از آتش سوزان جهنّم را نمى شنیدم !!

و ابوذر گفت : اى کاش مادرم عقیم بود و مرا نزائیده بود و این گونه وصف آتش دوزخ را نمى شنیدم !!

و سپس مقداد گفت : و اى کاش من پرنده اى در منقار پرندگان مى بودم و نامى از آتش سوزان جهنّم را نمى شنیدم

ملاقات در بستر بیمارى

ابن قُتیبه یکى از علماء و تاریخ نویسان اهل سنّت در کتاب خود آورده است :

پس از گذشت مدّتى از جریان سقیفه ، روزى عمر به ابوبکر گفت : ما فاطمه ، دختر رسول اللّه را از خودمان خشمناک و ناراحت گردانیده ایم ، بیا با یکدیگر به ملاقات و دیدار او رویم تا از ما راضى و خوشنود شود.

لذا هر دو حرکت کردند و چون به درب منزل رسیدند، اجازه ورود خواستند؛ ولى به ایشان اجازه داده نشد.

به ناچار حضور امام علىّ علیه السلام آمدند و در این باره با او سخن گفتند؛ بنابر این امام علىّ علیه السلام براى آنها اجازه ورود طلبید و چون وارد شدند، روبروى حضرت زهراء سلام اللّه علیها نشستند.

و حضرت روى خود را از آن ها برگرداند، سلام کردند، امّا حضرت جوابشان را نداد.

ابوبکر گفت : اى حبیبه رسول اللّه ! سوگند به خدا که من تو را بیش از دخترم ، عایشه دوست دارم .

روزى که پدرت از دنیا رفت ، اى کاش من مرده بودم ؛ علّت آن که تو را از حقّ میراث پدرت منع کردم ، چون شنیدم که فرمود: ما ارثیّه اى به جاى نمى گذاریم ، آنچه از اموال ما باقى بماند، صدقه است .

در این هنگام ، فاطمه سلام اللّه علیها فرمود: اگر حدیثى را از پدرم رسول خدا برایتان بگویم ، تاءیید مى کنید؟ گفتند: آرى .

فرمود: خداوند را بر شما گواه مى گیرم ، آیا نشنیدید از پدرم ، رسول اللّه صلّلى اللّه علیه و آله که مى فرمود: رضایت فاطمه رضایت من است ، خشم و غضب فاطمه خشم و غضب من مى باشد، هرکه فاطمه را دوست دارد مرا دوست داشته است و هر که او را خشمگین و ناراحت کند، مرا خشمگین و ناراحت کرده است ؟!

گفتند: بلى ، چنین سخنى را از رسول اللّه شنیده ایم .

حضرت فاطمه فرمود: خدا و ملائکه را شاهد و گواه مى گیرم که شما دو نفر مرا خشمگین و ناراحت کرده اید و من از شما خوشحال و راضى نخواهم شد تا پدرم ، رسول خدا را ملاقات کرده و شکایت شما را به او کنم .

ابوبکر گفت : از خشم خداوند و غضب فاطمه به خداوند پناه مى برم ، و سپس در حال گریه از نزد حضرت خارج شدند.(۳۰)

 

قداست و عظمت فاطمه سلام اللّه علیها

اءسماء بنت عمیس گوید:

هنگامى که حضرت زهراء سلام اللّه علیها اوّلین فرزندش امام حسن علیه السلام را به دنیا آورد و زایمان نمود، خونى را که دیگر زن ها در موقع زایمان به عنوان خون نفاس مى بینند از او خارج نگردید.

و من از این جریان بسیار تعجّب کردم ، به هیمن جهت راهى منزل پدرش ، رسول خدا صلّلى اللّه علیه و آله گشتم و چون بر آن حضرت وارد شدم ، عرض کردم : یا رسول اللّه ! آیا فاطمه خون حیض و نفاس نمى بیند؟!

حضرت رسول صلّلى اللّه علیه و آله در پاسخ به من اظهار داشت : آیا نمى دانى که دخترم فاطمه ((طاهره و مطهّره )) است ؟!

یعنى ؛ پاک و پاکیزه مى باشد و با سایر زنان تفاوت دارد و خون حیض و نفاس از او خارج نمى گردد.(۳۲)

و امام محمّد باقر علیه السلام نیز حکایت فرماید:

چون قیامت برپا شود، حضرت فاطمه زهراء سلام اللّه علیها بر درب ورودى دوزخ توقّف نماید و به درگاه خداوند متعال اظهار دارد: خداوندا! تو مرا فاطمه نامیده اى و وعده دادى هر که دوستدار و علاقه مند به من و ذریّه ام باشد، او را به آتش جهنّم مجازات نخواهى کرد و مى دانم که وعده تو حقّ است .

آن گاه از سوى پروردگار متعال ندا مى رسد: اى فاطمه ! راست مى گوئى ، من تو را فاطمه نامیده ام و وعده داده ام هر که علاقه مند به تو و ذریّه ات بوده و ولایت آن ها را پذیرفته باشد به آتش دوزخ مجازات نخواهم کرد و هم اکنون به وعده خود وفا مى کنم .

و آن هائى را که دوست دارى و اهل آتش جهنّم هستند، تو مى توانى آنها را شفاعت نمائى ؛ و من شفاعت و وساطت تو را پذیرا هستم ، تا آن که موقعیّت و منزلت تو را نزد ملائکه و انبیاء و اهل محشر آشکار سازم .

پس اى فاطمه ! هر که در پیشانى و بین دو چشمان او نوشته باشد که مؤ من هست ، مى توانى شفاعت نمائى و نجات بخش او از آتش ‍ دوزخ باشى و او را وارد بهشت گردانى .(۳۳)

بهشت و پیراهن خون آلود حسین علیه السّلام

حضرت صادق آل محمّد صلوات اللّه علیهم حکایت فرماید:

آن هنگام که صحراى محشر بر پا شود و خداوند تمامى بندگانش را زنده احضار نماید، صدائى به گوش همگان خواهد رسید که : اى جماعت ! چشم هاى خود را ببندید و سرهاى خود را به زیر افکنید، چون که فاطمه دختر محمّد صلّلى اللّه علیه و آله مى خواهد از پل صراط عبور نماید.

پس همگان چشم هاى خود را مى بندند و حضرت فاطمه زهراء سلام اللّه علیها در حالى که هفتاد هزار فرشته او را مشایعت و همراهى مى کنند، وارد مى شود و در یکى از موقف هاى مهمّ محشر توقّف مى فرماید.

پس از آن پیراهن به خون آغشته حضرت ابا عبداللّه الحسین علیه السلام را در دست گرفته و به محضر ربوبى پروردگار عرضه مى دارد: پروردگارا! این پیراهن فرزندم ، حسین مى باشد، تو خود آگاهى که با فرزندم چگونه رفتار کردند.

در این هنگام ، صدائى از طرف خداوند متعال مى رسد: اى فاطمه ! هر خواسته و تقاضائى دارى بگو، که برآورده خواهد شد.

و حضرت زهراء سلام اللّه علیها اظهار دارد: خدایا! انتقام مرا از قاتلین فرزندم ، حسین بگیر.

پس شعله اى مهیب از آتش بر پا شود و زبانه کشان یکایک قاتلین امام حسین علیه السلام را فرو بلعد، همان طورى که پرنده اى که دانه از زمین برچیند.

و سپس به عمق دوزخ برگردد و تمامى آن افرادِ ظالم ، به عذاب هاى دردناک مجازات و عقاب خواهند شد.

بعد از آن ، فاطمه زهراء سلام اللّه علیها به سوى بهشت حرکت مى نماید و در حالى که ذرارى و دوستان و علاقه مندانش همراه او مى باشند، وارد بهشت خواهند شد؛ و از انواع برکات و نعمت هاى آن بهره مند مى گردند.(۳۴)

گریه دوستان و شفاعت زنان

هنگامى که امام حسین علیه السلام متولّد شد، پیغمبر اسلام صلّلى اللّه علیه و آله پس از بشارت و تهنیت ، خبر از شهادت نوزاد و کیفیّت کشته شدنش را داد، حضرت زهراء سلام اللّه علیها سخت گِریست و اظهار داشت : در چه زمانى اتّفاق خواهد افتاد؟

پیامبر اسلام فرمود: زمانى که من و تو و پدرش ، علىّ و برادرش ، حسن نباشیم و او یعنى ؛ حسین تنها باشد.

آن گاه گریه حضرت زهراء سلام اللّه علیها افزون یافت و گفت : چه کسى براى فرزندم گریه و عزادارى خواهد کرد؟

حضرت رسول فرمود: فاطمه جان ! زنان و مردان امّت من بر مصیبت او و اهل و عیالش مى گریند و نوحه سرائى و عزادارى خواهند کرد، و این نوحه سرائى و عزادارى هر سال تجدید خواهد شد؛ و چون روز قیامت برپا شود تو، زنان گریه کننده و عزادار بر حسین را شفاعت نموده و من ، مردانشان را شفاعت مى کنم .

و اى فاطمه ! تمام چشم ها در قیامت گریان مى باشند، مگر آن چشمانى که در عزا و مصیبت حسین علیه السلام گریان بوده باشد که آنان خندان و خوشحال وارد بهشت خواهد شد.(۳۵)

چگونگى دفاع از حقّ خود

عایشه دختر ابوبکر حکایت مى کند:

فاطمه زهراء سلام اللّه علیها پس از شهادت پدرش ، رسول خدا صلّلى اللّه علیه و آله در یکى از روزها نزد پدرم ابوبکر آمد و ارثیّه پدرى خود را از او مطالبه نمود.

و پدرم ، ابوبکر در پاسخ به وى اظهار اشت : پیغمبر خدا چیزى به عنوان ارثیّه ، باقى نگذاشته است و آنچه که از اموال او باقى مانده باشد، صدقه خواهد بود.

فاطمه سلام اللّه علیها با شنیدن سخنان پدرم ابوبکر، خشمگین و ناراحت شد و از او کناره گرفت و با همین ناراحتى و کناره گیرى به زندگى خود ادامه داد تا آن که وفات یافت .

سپس عایشه در ادامه سخنان خود افزود: حضرت فاطمه زهراء سلام اللّه علیها سهمیّه خود را به عنوان ارثیّه ، از اموال رسول اللّه صلوات اللّه و سلامه علیه و همچنین فدک را از پدرم ابوبکر به طور مرتّب مطالبه و درخواست مى نمود؛ ولیکن پدرم از پرداخت آن ها خوددارى مى کرد.(۳۶)

طبق مشهور و روایات وارده : فدک ، باغ بسیار بزرگى بوده که طبق ضوابطى در جنگ خیبر، حقّ شخصى پیغمبر اسلام صلّلى اللّه علیه و آله قرار گرفت .

و حضرت آن را در حضور اصحاب به دخترش ، فاطمه زهراء سلام اللّه علیها تحویل داد و به آن مخدّره بخشید.

بى تابى دختر و بشارت پدر

ابو ایّوب انصارى حکایت کند:

در آن هنگامى که رسول گرامى اسلام صلّلى اللّه علیه و آله در بستر بیمارى خوابیده بود و آخرین لحظات عمر پربرکت خود را سپرى مى نمود، حضرت فاطمه زهراء سلام اللّه علیها به دیدار پدر بزرگوارش آمد.

و چون پدر را با آن وضعیت جسمى مشاهده نمود، سخت گریست و اشک بر گونه هایش جارى گشت .

حضرت رسول صلّلى اللّه علیه و آله با دیدن غم و اندوه دخترش ، وى را دلدارى داد و اظهار داشت : اى فاطمه ! خداوند متعال از بین تمام بندگانش ، تنها علىّ بن ابى طالب علیه السلام را به عنوان شوهرت برگزید.

و آن گاه بر من وحى فرستاد که تو را به نکاح او در آورم و این براى تو عظمت و سعادت بود که چنین شخصیّتى شوهر تو گردید.

در این لحظه ، حضرت زهراء سلام اللّه علیها خوشحال شد و با شادمانى تبسّمى نمود.

و پدرش در ادامه فرمایش خود افزود: فاطمه جان ! بدان که شوهرت داراى چند خصلت و فضیلت است که دیگران از آن فضایل و مناقب محروم هستند:

ایمان و اعتقاد راسخ به خدا و رسولش ، آگاهى به علوم و فنون مختلف ، داراى حکمت و معارف ، همسرى چون تو، دو فرزند پسر چون حسن و حسین ، انجام امر به معروف و نهى از منکر در تمام حالات ، قضاوت بر مبناى کتاب خدا.

و پس از آن فرمود: فاطمه ! ما اهل بیتى هستیم که خداوند رحمان عنایتى را به ما فرموده است ، که (نه به امّت هاى قبل از ما و نه بعد از ما) به هیچکس چنین عنایتى نشده و نخواهد شد.

پدرت بهترین و افضل تمام پیغمبران مى باشد.

شوهرت وصىّ من ، و افضل اوصیاء است .

عمویت ، حمزه سیّد و سرور تمام شهیدان است .

جعفر طیّار از ما اهل بیت است ، که در بهشت با دو بال خود پرواز مى کند.

و دو فرزندت حسن و حسین ، که دو سبط این امّت مى باشند.(۳۷)

اذان و تجلّى خاطرات پدر

پس از گذشت مدّتى از رحلت و شهادت جانگداز پیغمبر اسلام صلّلى اللّه علیه و آله ، دخترش فاطمه زهراء سلام اللّه علیها چنین اظهار داشت : دلم تنگ شده است و آرزو دارم ، که آواى اذان بلال اذان گوى پدرم را بشنوم .

و چون بلال متوجّه آرزوى حضرت زهراء سلام اللّه علیها شد، مشغول گفتن اذان گردید؛ و چون گفت : ((اللّه اکبر، اللّه اکبر)).

حضرت فاطمه زهراء سلام اللّه علیها به یاد خاطرات دوران پدرش افتاد؛ و نتوانست خود را کنترل نماید و با صداى بلند شروع به گریستن نمود.

تا آن که اذان بلال رسید به : ((اءشهد اءنّ محمّدا رسول اللّه ))، که در این هنگام حضرت زهراء صیهه و فریادى کشید و با حالت بیهوشى بر صورت ، روى زمین افتاد.

مردم گفتند: اى بلال ! ساکت شو، چیزى نمانده است که دختر رسول اللّه صلّلى اللّه علیه و آله دار فانى را وداع گوید.

پس بلال ساکت شد و باقى مانده اذان را ادامه نداد.

و چون حضرت به هوش آمد در خواست ادامه اذان را داشت .

بلال قبول نکرد و گفت : اى سرور زنان ! بر تو مى ترسم که مشکلى براى شما پیش آید،

به همین جهت حضرت از او گذشت کرد و ساکت ماند.

همچنین در روایتى دیگر، از امام علىّ علیه السلام آمده است که فرمود:

هر گاه فاطمه زهراء سلام اللّه علیها چشمش به لباس و پیراهن پدرش ، رسول خدا صلّلى اللّه علیه و آله مى افتاد و یا آن را مى دید و مى بوئید، گریان مى شد و حالت بیهوشى به آن بانوى مجلّله دست مى داد.(۳۸)

فخر حوّا و عظمت زهراء علیها السلام

امام حسن عسکرى به نقل از پدران بزرگوارش علیهم السلام ، از رسول خدا صلّلى اللّه علیه و آله فرمود:

چون خداوند متعال حضرت آدم علیه السلام و حوّا را آفرید و در بهشت جاى گرفتند، بر خود بالیدند و آدم علیه السلام به همسر خود حوّا، گفت : خداوند موجودى بهتر و برتر از ما نیافریده است .

در این هنگام پروردگار متعال به جبرئیل علیه السلام وحى فرستاد: بنده ام ، آدم را به فردوس اءعلى بِبَر؛ همین که آدم علیه السلام وارد آن مکان مقدّس شد، کنیزى که در یکى از بهترین قصرها که بر سرش تاجى از نور بود و دو گوشواره از نور در گوش خود داشت ، توجّه آدم را به خود جلب کرد.

و چون نگاه آدم بر آن فرشته افتاد و دید که نور جمالش تمام بهشت را روشنائى بخشیده ، از جبرئیل سؤ ال نمود که : او کیست ؟

جبرئیل علیه السلام اظهار داشت : او فاطمه دختر محمّد، پیغمبر خدا و یکى از فرزندان تو مى باشد که در زمان آینده مبعوث مى گردد.

آدم علیه السلام سؤ ال نمود: تاجى که بر سر دارد چیست ؟

جبرئیل گفت : شوهرش علىّ بن ابى طالب علیه السلام مى باشد.(۳۹)

فاطمه زهراء و اسرار پدر صلّى اللّه علیه و آله

عایشه یکى از همسران رسول خدا صلّلى اللّه علیه و آله حکایت کند:

در آن هنگامى که رسول خدا صلّلى اللّه علیه و آله نزد من حضور داشت ، فاطمه زهراء سلام اللّه علیها بر ما وارد شد؛ و چنان راه مى رفت که همانند راه رفتن رسول اللّه بود.

وقتى رسول خدا صلّلى اللّه علیه و آله متوجّه آمدن دخترش حضرت فاطمه شد، به وى خطاب کرد و فرمود: دخترم ! خوش آمدى ، و سپس او را کنار خود، سمت راست نشاند و سخنى مخفیانه به او گفت که ناگاه دیدم فاطمه زهراء گریان شد.

عایشه افزود: علّت گریان شدنش را جویا شدم و گفتم : اى فاطمه ! من تو را هرگز با چنین خوشى ندیده بودم که کنار پدرت باشى ، پس ‍ چرا ناگهان گریان شدى ؟!

حضرت زهراء سلام اللّه علیها در جواب اظهار داشت : اسرار پدرم را فاش نمى کنم .

بعد از آن دیدم که رسول خدا صلّلى اللّه علیه و آله مطلب دیگرى مخفیانه به زهراى مرضیّه فرمود، که خوشحال و خندان گردید و تبسّمى نمود.

در این موقع تعجّب من بیشتر شد و این بار علّت گریه و خنده او را جویا شدم ؟

و آن حضرت ، دو باره در جواب من اظهار داشت : به هیچ عنوان اسرار پدرم را فاش نمى کنم .

تا آن که رسول خدا صلّلى اللّه علیه و آله رحلت نمود و من از فرصت استفاده کرده و علّت خنده و گریه آن روز را، از فاطمه زهراء جویا شدم ؟

و آن حضرت اظهار داشت : پدرم در آن روز به من فرمود: جبرئیل هر سال یک بار بر من وارد مى شد؛ ولى امسال دو مرحله بر من وارد شد و این علامت نزدیک شدن مرگ من مى باشد، پس با این سخنِ پدرم ، گریان شدم .

و در ادامه فرمایشاتش فرمود: تو از اهل بیت من ، اوّل کسى خواهى بود که به من ملحق مى شوى ، سپس پدرم افزود:

آیا راضى و خوشحال نیستى که سیّد و سرور زنان باشى .

و من پس از شنیدن چنین بشارتى مسرور و شادمان گشتم .(۴۰)

نسوختن انگشت در دیگ حریره

اءنس بن مالک حکایت کند:

روزى حجّاج بن یوسف ثقفى مرا نزد خویش احضار کرد و درباره جریان به هم زدن و مخلوط کردن غذاى داخل دیگ به وسیله دست ، که توسّط حضرت فاطمه زهراء سلام اللّه علیها انجام گرفته بود، سؤ ال کرد.

گفتم : روزى عایشه به حضور فاطمه زهراء علیها السلام وارد شد و دید که آن حضرت مشغول پختن حریره براى دو فرزندش حسن و حسین علیهما السلام مى باشد.

و مقدارى آرد و شیر و روغن داخل دیگ ریخته بود و آن را روى اجاقى که آتش زیر آن شعله ور بود قرار داده ؛ و با انگشت خود، حریره داخل دیگ را در حالى که مى جوشید و غُل غُل مى کرد، به هم مى زد و مخلوط مى نمود.

عایشه با دیدن چنین صحنه اى بُهت زده گشت و با حیرت و تعجّب ، از منزل دختر پیامبر خدا صلّلى اللّه علیه و آله خارج شده و به سوى منزل پدرش ، ابوبکر حرکت کرد.

و چون به منزل پدرش وارد شد، گفت : اى پدر! هم اکنون جریان عجیبى را از فاطمه زهراء مشاهده کردم ، که مرا به حیرت و تعجّب واداشته است .

او را دیدم در حالى که دیگ حریره ، روى اجاق آتش مى جوشید، با انگشت خویش آن ها را به هم مى زد و مخلوط مى نمود.

ابوبکر گفت : اى دخترم ! این موضوع را مخفى و کتمان دار، مبادا کسى متوجّه شود، که این امر بسیار مهمّ و عظیم است .

ولى همین که پیامبر اسلام صلّلى اللّه علیه و آله از این جریان آگاه شد، بالاى منبر رفت و پس از حمد و ثناى الهى ، فرمود:

مردم از دیدن صحنه جریان دیگ و آتش تعجّب مى کنند و آن را جریانى عظیم و غیر قابل قبول مى پندارند.

و سپس افزود: سوگند به آن کسى که مرا به رسالت مبعوث کرده و به نبوّت خویش بر انگیخته است ، باید بدانید که خداوند متعال آتش و حرارت آن را بر جسد فاطمه و بر خون و مو و تمام اجزاء بدنش حرام گردانیده است .

همانا فاطمه و شیعیانش (پیروان واقعى در عمل و گفتار) از حرارت آتش در اءمان خواهند بود، و بلکه آتش و خورشید و ماه و ستارگان و کوه ها، همه و همه در طاعت فاطمه و نسل او یعنى ؛ اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام مى باشند.

و همچنین جنّیان در رکاب آخرین فرزندش ، امام زمان علیه السلام با مخالفان و ظالمان مى جنگند.

و در آن هنگام ، زمین تمام برکات و گنجینه ها و مخازنش را تسلیم مهدى موعود عجّل اللّه تعالى فرجه الشّریف خواهد نمود.

پس واى به حال کسى که در فضائل ومناقب بى شمار فاطمه شکّ کند، خداوند لعنت کند آن کسانى را که به هر عنوانى ، کینه و دشمنى شوهرش ، علىّ بن ابى طالب را در دل دارند و امامت او و دیگر فرزندانش را نپذیرند و انکار کنند.

ودر پایان افزود: بدانید و آگاه باشید که فاطمه علیها السلام در صحراى محشر بیش از دیگران شفاعت مى نماید و شفاعتش پذیرفته و مقبول درگاه خداوند متعال قرار خواهد گرفت .(۴۱)

پاداش پاسخگوئى به مسائل

امام حسن عسگرى صلوات اللّه و سلامه علیه حکایت فرماید:

روزى زنى نزد حضرت فاطمه زهراء علیها السلام وارد شد و گفت : مادرى دارم ضعیف و ناتوان که براى انجام نماز، مسئله اى برایش ‍ پیش آمده و مرا فرستاده است تا پاسخ آن را از شما دریافت نمایم .

حضرت زهراء علیها السلام پس از گوش دادن به سخنان آن زن ، جوابش را داد و آن زن دو مرتبه سؤ ال خود را تکرار کرد و حضرت دوباره جواب او را داد.

و به طور مرتّب آن زن سؤ ال خود را بازگو کرد تا آن که به ده مرتبه رسید و حضرت زهراء علیها السلام بدون هیچ گونه احساس و اظهار ناراحتى و بلکه به عطوفت پاسخ او را بیان مى نمود.(۴۲)

پس از آن ، زن خجالت زده شد و گفت : شما را خسته و ناراحت کردم ، بیش از این مزاحم شما نمى شوم .

و حضرت زهراء علیها السلام اظهار نمود: خیر، براى من زحمتى نخواهد بود و سپس افزود: چنانچه شخصى اءجیر شده باشد تا بارى سنگین را به جائى ببرد و در إ زاى آن مبلغ صد هزار دینار مزد بگیرد آیا ناراحت مى شود؟!

و آن زن در جواب حضرت گفت : خیر.

بعد از آن فرمود: من براى هر سؤ ال که جوابش را بگویم اءجیر تو هستم و مزد و پاداش آن نزد خداوند متعال به ارزشى بیش از آنچه که در این جهان است ، مى باشد.

پس اکنون آنچه مى خواهى سؤ ال کن و براى من ناراحت مباش ، که از پدرم رسول اللّه صلوات اللّه علیه شنیدم ، فرمود:

علماء و دانشمندان ، شیعیان و پیروان ما در روز قیامت در حالى محشور مى شوند، که تاج کرامت بر سر نهاده اند.

چون آنان در دنیا بر هدایت بندگان خدا، تلاش و کوشش داشته اند مورد لطف و رحمت خداوند قرار مى گیرند و هدایا و خلعت هاى گرانبهاى بهشتى تقدیمشان مى شود …

پس از آن حضرت زهراء علیها السلام فرمود: اى بنده خدا! ارزش یکى از آن خلعت ها، هزار بار بیش از آنچه است که در این دنیا وجود دارد وخورشید بر آن مى تابد.

چون که چیزهاى این دنیا هر چند هم به ظاهر ارزش والائى داشته باشد؛ امّا فاسد شدنى و فناپذیر است ، بر خلاف قیامت و بهشت که هر چه در آن باشد سالم و جاوید خواهد بود.(۴۳)

تدوین مصحف فاطمه علیها السلام

در این که کتاب شریف مُصحَف حضرت فاطمه زهراء سلام اللّه علیها چگونه تدوین شده و با چه کیفیّتى بوده است ، احادیث و روایات مختلفى وارد شده است که به جمع سه حدیث مى پردازیم :

روزى عدّه اى از اصحاب و افرادى که در مجلس امام جعفر صادق علیه السلام حضور داشتند، پیرامون کتاب جَفر، جامعه و مُصحَف سؤ الاتى را مطرح کردند.

حضرت درباره هر کدام ، مطالبى را بیان فرمود و سپس پیرامون مُصحَف چنین اظهار داشت :

چون خداوند متعال ، حضرت رسول اکرم صلّلى اللّه علیه و آله را قبض روح کرد و رحلت نمود، غم و اندوه سختى بر فاطمه مرضیّه علیها السلام روى آورد که ناگوار و غیر قابل تحمّل بود و در این راستا، کسى غیر از خداى متعال از دردها و ناراحتى هاى درونى آن حضرت آگاه نبود.

پس خداى منّان جهت تسّلاى آن بزرگوار فرشته اى را ماءمور نمود تا با وى هم سخن و هم راز گردد؛ و مدّتى به این منوال گذشت ، تا آن که روزى این موضوع را با همسر خود امیرالمؤ منین علىّ علیه السلام در میان نهاد که فرشته اى نزد من مى آید و با من حدیث مى گوید و مونس من گشته است .

امام علىّ علیه السلام اظهار داشت : هرگاه متوجّه صداى او شدى و احساس نمودى که آمده است مرا آگاه کن .

پس از آن ، هر زمان که فرشته بر حضرت زهراء علیها السلام وارد مى شد، همسر خود، علىّ علیه السلام را خبر مى نمود.

و حضرت علىّ علیه السلام نیز تمامى آنچه را که گفته مى شد مى نوشت ، تا آن که یک کتاب کامل و جامع شد و به نام مُصحَف حضرت فاطمه زهراء علیها السلام تدوین و ثبت گردید.

و تمام علوم و آنچه که انسان ها در تمام دوران ها نیازمند آن باشند در آن مصحف شریف موجود است .

و سپس امام جعفر صادق علیه السلام افزود: کتاب مصحف و نیز جامعه و جفر اءبیض و جفر اءحمر، همه آن ها نزد مااهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام موجود مى باشد.(۴۴)

لوح حضرت فاطمه سلام اللّه علیها

امام جعفر صادق علیه السلام حکایت فرماید:

روزى پدرم امام محمّد باقر علیه السلام به جابر بن عبداللّه انصارى پیشنهاد داد براین که در فرصتى مناسب ، صحبتى با تو دارم .

جابر اظهار داشت : هر موقع بفرمائى ، من آماده ام .

تا آن که روزى پدرم سلام اللّه علیه ، جابر را فرا خواند و فرمود:

آن لوحى را که در حضور مادرم ، فاطمه زهراء سلام اللّه علیها مشاهده کرده اى ، توضیحاتى پیرامون آن بیان نما.

جابر در پاسخ گفت : روزى براى تبریک و تهنیت ولادت امام حسین علیه السلام بر مادرت ، فاطمه زهراء علیها السلام وارد شدم .

در مقابل او لوحى سبز رنگ دیدم که گمان کنم از نوع زمرّد بود؛ و سپس در آن لوح نوشته هائى را به رنگ سفید، شبیه نور خورشید مشاهده کردم ، که برایم تعجّب آور بود.

پس عرضه داشتم : اى دختر رسول اللّه ! پدر و مادرم فدایت باد، این لوح چیست ؟ و چه مطالبى در آن ثبت گردیده است ؟

در پاسخ فرمود: این لوحى است که خداوند متعال ، آن را به پدرم هدیّه داده است و در آن نام پدرم و همسرم علىّ و دو فرزندم حسن و حسین و دیگر امامان و اوصیاء علیهم السلام درج گردیده است .

و پدرم رسول خدا صلّلى اللّه علیه و آله آن را به من عنایت کرده ، تا به وسیله آن شادمان و مسرور باشم .

گزیده اى از متن لوح مقدّس

به نام خداوندى که رحمن و رحیم است ، این نوشتار از سوى خداوند عزیز و حکیم براى پیغمبرش ، محمّد صلّلى اللّه علیه و آله به وسیله روح الا مین ارسال گردید.

اى محمّد! نام هاى مرا تعظیم بدار و نعمت هاى مرا شکرگزار باش .

من خداى بى همتا هستم ؛ و در هم کوبنده دستگاه و قدرت ستمگران ، و نابود کننده تجاوزگران مى باشم ، و در روز قیامت حاکم خواهم بود … .

به درستى که تو را بر تمامى پیغمبران خود، همچنین جانشین و خلیفه ات را بر دیگر اوصیاء از هر جهت برترى و فضیلت دادم .

و فرزندانت ، حسن را معدن علوم و حسین را نگه دارنده و حافظ دین و شریعت قرار دادم و او را به وسیله شهادت بر تمامى افراد گرامى خواهم داشت ، و نیز اولیاء و حجّت هاى خود را بر بندگانم از نسل او قرار داده ام .(۴۵)

قضاوت در بهترین خطّ

روزى حضرت فاطمه زهراء علیها السلام مشغول انجام کارهاى منزل بود و دو فرزند عزیزش حسن و حسین علیهما السلام خطّى را نوشته بودند و هر یک ادّعا مى کرد، که خطّ من بهتر و زیباتر است .

پس جهت قضاوت نزد مادرشان آمدند و از او خواستند تا نظر دهد که خطّ کدام یک بهتر و زیباتر مى باشد.

ولى حضرت زهراء علیها السلام براى آن که هیچ کدام را ناراحت نکند اظهار داشت : از پدرتان سؤ ال نمائید.

و چون حسن و حسین علیهما السلام موضوع را براى پدرشان عرضه داشتند، او نیز نخواست که یکى از آن دو عزیز را ناراحت و ماءیوس ‍ نماید، به همین جهت فرمود: بروید و از جدّتان رسول خدا سؤ ال نمائید.

لذا آن دو عزیز، نزد رسول خدا صلّلى اللّه علیه و آله آمدند وخطّشان را نشان دادند، همچنین حضرت فرمود: من نیز قضاوت نکنم تا آن که با جبرئیل مشورت نمایم .

همین که جبرئیل علیه السلام بر حضرت رسول وارد شد و در جریان موضوع قرار گرفت ، اظهار داشت : بایستى از خداوند سبحان نظر خواهى کنم ، و در نهایت خداى مهربان خطاب نمود: باید مادرشان نظر دهد و قضاوت نماید.

به همین جهت ، حضرت زهراء علیها السلام گردنبند مروارید خود را از گردن در آورد و نخ آن را پاره نمود و دانه هایش را بر زمین ریخت و سپس به فرندانش خطاب نمود و اظهار داشت : هر کدام از شما دانه هاى بیشترى بردارد خطّ او بهتر است .

و هر یک به طور مساوى از دانه هاى مروارید برداشت و در نهایت هیچ کدام ناراحت و غمگین نگشتند و خطّ هر دو خوب و زیبا تشخیص داده شد.(۴۶)

گریه بر فراق پدر یا بر ظلم دشمن ؟

همان طورى که قبلاً گفته شد، حضرت فاطمه مرضیّه علیها السلام یکى از چهار نفر گریه کنندگان عالم به شمار آمده است .

آن مظلومه پس از رحلت پدرش رسول گرامى اسلام صلّلى اللّه علیه و آله به قدرى مورد انواع ظلم ها و مصائب جسمى و روحى قرار گرفت که چاره اى جز، گریستن نداشت و آن قدر گریست ؛که روزى بزرگان مدینه ، محضر امام علىّ علیه السلام شرف حضور یافتند و عرضه داشتند:

فاطمه زهراء علیها السلام شب و روز گریان مى باشد، و آسایش را از ما و از خانواده هایمان سلب نموده است ؛ لذا تقاضامندیم که از او بخواهى که یا در شب و یا در روز گریه کند.

و امام علىّ علیه السلام پس از شنیدن این سخنان دلخراش ، وارد منزل شد و کنار حضرت زهراء علیها السلام نشست و مشغول توصیه و دلدارى آن بانوى مظلومه گردید.

و پس از گذشت لحظاتى با دلدارى هاى مناسب ، حضرت زهراء اندکى سکوت نمود.

در این هنگام ، امام علىّ علیه السلام اظهار داشت : اى فاطمه ! بزرگان مدینه از من خواسته اند تا به شما بگویم که یا شب را براى گریه انتخاب نمائى و یا روز را؟

حضرت زهراء علیها السلام پاسخ داد: یا علىّ! جور و جفاى زمانه چنان بر من هجوم آورده است که تاب و توان را از من ربوده و بى اختیار مى گِریَم ، لیکن به مردم شهر مدینه بگو که از عمر من چند صباحى بیش باقى نمانده است و در همین روزها از میان ایشان رحلت مى کنم .

به همین جهت امام علىّ علیه السلام کنار قبرستان بقیع ، سایه بانى به عنوان بیت الا حزان خانه غم و اندوه و ناله براى همسر مظلومه اش بر پا نمود.

و حضرت زهراى مظلومه علیها السلام هر روز صبح به همراه دو فرزندش حسن و حسین علیهما السلام از خانه اش با حالت گریه رهسپار قبرستان بقیع مى شد، تا بتواند با خداى خود با حالتى آسوده راز و نیاز نماید.

و چون ، شب فرا مى رسید، امام علىّ علیه السلام به قبرستان مى آمد و همسر دل شکسته و ستمدیده اش را به همراه دو نور دیده اش به خانه باز مى گرداند.(۴۷)

  • محمد علی جعفری

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی